و اینگونه بود که فرهنگ و هنر ایران از مرگ حتمی نجات یافت
و زمانی که در کوچه پس کوچه های مدرسه این ابیعات را زمزمه می کردیم:
میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است
دریغ است که ایران ویران شود کنام و پلنگان و شیران شود
هیچ فکر نمی کردیم که روزگاری خواهد رسید که در زادگاه خویش مسئولین تازه وارد شهر سلماس نابخردانه مجسمه این فرزانه توس را از فلکه ای که با نام و یاد او عجین شده با طنابی که به گردن او انداخته اند از جای برکنند.
غافل از آنکه پایتخت ایتالیا با مجسمه این حکیم بزرگوار مزین شده است.
ننگ بر ما که اینگونه با فرهنگ و تاریخ خود به ستیز برخاسته ایم.
A.S https://get.cryptobrowser.site/2738817
|